کنجد دو ماهه ی من
یکشنبه هفته پیش بود که بعد از ظهرش با خانواده شوهری رفتیم دیدن دخترداییشون که تازه نینیش به دنیا اومده بود.یه ساعتی اونجا بودیم و سیسمونی آرزو کوچولو رو هم دیدیم .اونجا هم همه رو پنج شنبه شب به مهمونی دوره ای که ایندفعه خونه ما بود دعوت کردم. سه شنبه نفیس جونم اومد خونمون و توی کارها کمی بهم کمک کرد.شوهری هم دفترچه منو از خواهرش گرفته بود تا با هم بریم سونو ولی برای اون روز دیگه دیر شده بود. چهارشنبه ساعتای 4 بعدازظهر با هم رفتیم برای سونو وقت گرفتیم و گفت دوساعت دیگه نوبتتون میشه و ما رفتیم و خریدهای مهمونی فرداشب رو انجام دادیم.حدود ساعت 6/30 هم پیش دکتر بودیم و من با هزارتاصلواتی که نذر کردم رفتم داخل و روی تخت دراز کشیدم.شوهری هم بیر...
نویسنده :
مامان الی
15:01