پوریاپوریا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

پوریا،همه چیز ما

تعیین جنسیت

1391/10/13 18:31
نویسنده : مامان الی
618 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه پیش بود که با پیشنهاد خاله اینا رفتیم باغ سارا.خیلی هوا سرد بود و شب قبل هم برف اومده بود و همه جا رو سفید کرده بود.وای که خاله آش پخته بود و حسابی حال داد.البته خونه ای که توی باغ داشتن واقعا سرد بود و حسابی همه یخیدیم.ولی آش رو که خوردیم گرم شدیم.بعدازظهر هم زود برگشتیم و رفتیم به خونه مادرشوهری هم یه سری زدیم.

یه مدته که صبحها ساعتای 9.30 به بعد هرکسی به بهونه های مختلف زنگ میزنه خونمون و منو بیدار میکنه و میره رو اعصابم.مخصوصا پدرشوهری که میاد و کلی به این طرف و اون طرف خونه گیر میده و تعمیرات انجام میده(منم که بی اعصاب)نیشخند،خلاصه خواب و خوراک واسمون نذاشتن و منم همش به شوهری غُر میزنم که چرا اینا نمیذارن من بخوابم ؟؟!!!!گریه

فکر میکنم یکشنبه بود که رفتم پیش دکتر نجف زاده تا انشالله زایمان رو پیش اون انجام بدم.صدای قلب نی نی مو گذاشت و حسابی هم تند میزدمژه

برام سونوگرافی و یه آزمایش خون و قرص فیفول و امگا3 نوشت و گفت آزمایشاتو برام زود بیار.

دیروز بود که رفتم سونو .از ساعت 3 توی مطب با شوهری نشستیم تا 8.30 که نوبتمون شد و رفتم داخل.وای از این بگم که یه خانومی 9 ماهه باردار بود و قرار بود یه هفته دیگه بچش به دنیا بیاد و وقتی از پیش دکتر میومد گریه میکرد و متوجه شدیم که ضربان قلب نینیش کند میزنه و ممکنه بمیره.ناراحتحسابی توی روحیم تاثیر بد گذاشت و تا یه مدت توی خودم بودم و شوهری بهم دلداری میداد.

نوبت منکه شد بدون شوهری رفتم داخل.دکتر با دقت به مانیتور نگاه میکرد و برای منم توضیح میداد.ازش خواستم تا اگه جنسیت بچه مشخص شد بهم بگه.سن جنین رو هم گفت 15 هفته و 6 روز.

گاهی وقتا سرم رو بالا میگرفتم تا صفحه مانیتور رو کامل ببینم.یه هو ناراحت شد و مانیتور رو به سمت خودش چرخوند و شروع کرد به دعوا کردن من.که چی؟؟؟؟بچه پاشو باز کرده بود و میخواستم ببینم چیه که شما سرتو دادی بالا و اونم پاشو بست ومعلوم نیست که دوباره کی پاشو باز کنه و  همینطور غُر میزد.منم خیلی ناراحت شدم و دیگه هیچی نمیگفتم.تا اینکه داشت کارش تموم میشد که گفت اها خداروشکر پاشو باز کرده و بله.............پسره....آره ببین.............بچت پسره و کاملا هم سالمه و من از جام بلند شدم و در پوست خودم نمیگنجیدم چون جنسیت بچه رو فهمیده بودم.

دکتر بهم گفت اصلا نباید نگران بشی چون چیز خاصی نیست و زیاد توی بچه ها دیده میشه .توی سر جنین یه کیست کوچیک دیده شده که خودش رفع میشه و تاکید داشت که نگران نشم و باید یه ماهه دیگه سونو رو تکرار کنم.........ولی مگه میشه یه مادر نگران بچش نشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟گریه........................

اومدم بیرون و توی ماشین به شوهری گفتم مبارکه بچت پسره و اونم از خوشحالی ذوق میییزد.نه به خاطر اینکه پسره،فقط اینکه جنسیت براش معلوم شد چشمک

شام هم به افتخار کاکل زریمون رفتیم یه کباب مشتی خوردیم و اومدیم خونه......من سر نماز حسابی گریه کردم........بیشتر به خاطر شکرگذاری از خدا که اینهمه بهم لطف داشته و داره بعد هم به خاطر نی نی که سالم بهم تحویلش بده

امروز هم رفتم و آزمایش خون رو دادم و انشالله 25 دی جوابش آماده میشه که ببرم پیش دکتر.

ازتون میخوام بعد از خوندن این مطلب برای نی نی من و تمام نی نی ها که مشکلی (چه کوچیک چه بزرگ)دارن دعا کنین که خدا سالم سالم تحویل ماماناشون بده

خدایا .......یا امام رضا..........یا فاطمه زهرا.............یا امام حسین.........تورو به حق این شب عزیز(اربعین) همه ی بچه ها رو در پناه خودتون حفظ کنین......الهی آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مریم مامان ارمیا
13 دی 91 19:11
عززززززززززیزم.
تبریک میگم.خیلی مبارکه.
پس یه پسرم به دوستای ارمیا اضافه شد
انشالله که چیز مهمی نیست.منم برات دعا میکنم

مرسی مریم جون.ارمیا رو ببوس
مامان سارا
13 دی 91 19:35
سلام مامان الی جون مرسی که بهم سر زدی من تو فته 17 بودم که جنسیت نی نیم معلوم شد.ایشاله که نی نی نازت صحیح و سالم میاد تو بغلت واست دعا میکنم


مرسی گلم
زینب ( مامان فرشته آسمونی امیرعباس)
13 دی 91 21:23
سلام دوست خوبم ...
انشالله نی نی نازت صحیح و سالم به دنیا میاد و در کنار هم سالم زندگی میکنید ...
عزیزم نذر 5 تن کن که 5 روز پشت سر هم سوره یسین و بخونی از روز اول هدیه کن به رسول الله و تا روز آخر که امام حسین بعد از 5 روز خدارو قسم به به این 5 عزیز انشالله که نی نی نازت صحیح و سالم تو آغوشت میذارن و بزرگ شدن و خوشبختیشو می بینی ...
برای من هم دعا کن

مرسی گلم الهی خدا به حق این شبای عزیز یه پسر سالم بذاره توی دامنت
محبوبه مامان الینا
16 دی 91 8:47
مبارکه عزیزم
دعا میکنم برات عزیزم


مرسی .الینا رو ببوس
یاسمن
16 دی 91 12:08
نگران نباش
سعی کن همیشه آرام باشی
آرام مثل آرام
استرس بدترین چیزه



باشه عزیزم
فاطیما
17 دی 91 22:11
مبارکه عزیزم
ایشالا نینی سالم به دنیا میاد


مرسی عزیزم...برام دعا کن
مامان جون سیلوانا
19 دی 91 12:29
تبریک میگم عزیزم
ان شاا... که چیز مهمی نیست من و دخترم هم براتون دعا می کنیم


مرسی گلم....ایشالا
مهسا
19 دی 91 14:06
عزیزم مبارک باشه.
اصلا نگران نباش. ایشالا که هیچی نیست و خوب میشه

مرسی مهسا جون.امیدوارم همینطور که تو میگی باشه
سایه
23 دی 91 17:30
آخی الی جونم. مبارک باشه . ایشالا که کاکل زری تون صحیح و سالم به دنیا بیاد. نگران نباش و توکل کن


مرسی سایه گلم.ایشالا برای تو عزیزم
مریم مامان ارمیا
27 دی 91 18:06
الی جوووون کجایییییییییییی؟؟؟؟


همین دور و برام عزیزم.یه چند روزی حال نوشتن نداشتم.ارمیا خوبه؟؟
zohre,mamane kiyan
29 دی 91 23:31
mobarak bashe mamani
gol pesari dare miyad
zod esmesho vasamon bezar mami Eli

مرسی زهره جون....دعا کن که مثل کیان تو سالم و اینقدر ماه باشه
مامان جون نی نی
2 بهمن 91 11:17
بیا و خبر سلامتیتونو بده دیگه پس کجاییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


خوبم عزیز دلم فقط چند وقتی حال نوشتن نداشتم..
مامان علیرضا
9 بهمن 91 17:16
عزیزم سلام نگران نباش استرس بدترین چیزه براش، فردا میلاد پیامبره، نذر کن رد خور نداره، ایشالا سالم سالم بیاد پیشت

مرسی عزیزم حتما
ساره
23 تیر 92 16:46
ایشالا سالم به دنیا بیاد