پوریاپوریا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

پوریا،همه چیز ما

فکرِ مشغولِ من

1391/8/1 15:15
نویسنده : مامان الی
164 بازدید
اشتراک گذاری

از شنبه احساس کسل بودن میکنم.نمیدونم چِم شده؟با خودم فکر میکنم نکنه دارم در وظایف همسری کم میذارم؟نکنه دارم به شوهرم کم محبت میکنم؟نکنه نیاز هاشو خوب برآورده نمیکنم؟نکنه کمبود محبت پیدا کنه؟نکنه خدایی نکرده......................؟

همش این فکرا توی ذهنمه...........آخه همه بهم میگن الی جون تو خیلی سخت و محکم با شوهرت برخورد میکنی.یه کم ملایم تر باش باهاش،یه کم لطافت زنانه از خودت نشون بده.زن نباید اینقدر سخت باشه.....

آخه چیکار کنم؟مگه من چه جوریم؟شوهرم تاحالا اعتراضی نکرده....اگه رفتارم رو دوس نداشت حتما بهم میگفت.....نکنه داره تحمل میکنه؟؟؟؟..............نکنه یه جایی صبرش تموم بشه و ...............؟

یعنی من با اومدن بچه پیر میشم؟یعنی دیگه نمیتونم مثل جوونای دیگه برای خودم عشق کنم؟شوهرم منو به چشم یه زن بالغ میبینه؟من دلم میخواد واسش همون الیِ لوسِ نُنُر باشم که خودمو واسش لوس میکنم و اونم نازمو میکشه  ....یعنی با اومدن بچه این چیزا تموم میشه؟یعنی ما نمیتونیم برای خودمون یه خلوت دو نفره داشته باشیم؟یعنی داریم از هم دور میشیم؟بچه بینمون فاصله میندازه؟محبتمون نسبت به هم کمتر میشه؟

وای خدا ....نگرانم.........اینا رو نمیگم که خدایی نکرده فکر کنی من بدون فکر برای بچه اقدام کردم.....نه.....از همون قبل هم به اینا فکر میکردم ولی نمیتونستم جواب خوبی براشون پیدا کنم و بی جواب گذاشتمشون.

بچه ها !!!!!!!!!! به نظرتون چیکار کنم که انرژی مثبت بگیرم؟برم کلاس یوگا؟برم کلاس نقاشی؟برم استخر؟یا باید افکار خودمو درست کنم؟؟؟؟؟؟؟میخوام شاد باشم .چیکار کنم؟

خیلی فکرم مشغوله  .............خیلی.............از طرفی هم بی صبرانه منتظر سونو هستم که ببینم این بچه درونم زنده است یا نه؟؟؟؟؟

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

نانا و نینی جون
1 آبان 91 15:45
مامانی برای منم دعا کن نینم زودی بیاد


برات دعا میکنم سفید برفی.ایشالا به زودی خبر بارداریتو میشنویم
نانا و نینی جون
1 آبان 91 16:33
انشاا... میونی اخه من کسی ندارم که فقط از خدا خواستم زودی نینیمو بده تا بودنش در کنار ارامش داشته باشم

یادت باشه هیچ وقت از خدا چیزیرو به زور نخواه.هر وقت خودش صلاح بدونه نی نی رو میاره توی دلت
مامان نفس طلایی
1 آبان 91 18:29
سلام
به نظر من که این افکار و بی حوصلگی به خاطر تغییرات هورمونی دوران بارداریه ... خیلی سخت نگیر ... واسه چی جمع دو نفرتون به هم بخوره؟ من بچه ندارم اما از هر کی شنیدم گفته بچه عشقمون و بیشتر کرده ... انشالله عشق شما هم بیشتر میشه


انشاالله همینطور باشه که تو میگی.امیدوارم شمام هم زودتر نی نی دار بشین
زهره
1 آبان 91 20:13
سلام عزيزم.مراقب خودت باش با اين فكرا كار دست خودت ميدي ها خداي نكرده افسرده ميشي.معلومه كه بچه عشق همسرت رو نسبت به تو دو چندان مي كنه.سخت نگير خودت رو مشغول كن..مطالعه كن عشقت رو به همسرت بيشتر از قبل نشون بده.انشالله كه ني ني هم سالمه




آره میدونم که این فکرا بالاخره عاقبت خوبی نداره.سعی میکنم که خودمو درست کنم.باید خودمو سرگرم کنم که وقت فکر کردن نداشته باشم
مهسا
1 آبان 91 23:45
خوب زودتر برو سونو دیگه؟ 4 ساله عقد کردین با عروسی؟ عروسیتون کی بوده؟

دکتر گفته الان زوده برای سونو ایشالا دو هفته دیگه.2 سال عقد بودیم و دو سال هم هست که خونه خودمونیم=میشه 4 سال
مامان جون نی نی
2 آبان 91 8:21
عزیزم اینها همه طبیعیه توی یه زن باردار حالا کجاشو دیدی اینقدر گیر بدی، اینقدر ناراحت باشی، اینقدر احساس خستگی کنی، ناراحت و نگران نباش تا چند ماهی دیگه حتی میلت به ... هم نیست من که خودم تا سه ماه اصلا میلی نداشتم راستی فعلا استخر هم نرو تا دریچه رحمت رو اندازه بزنه دکترت بعد می تونی استخر بری
با همسرت هم صحبت کن بگو الان توی این موقعیت نمی تونی خیلی خودتو بهش نزدیک کنی و ازش بخواه که باهات همدردی کنه مطمئنن اونم درکت می کنه و اینطوری می تونی بفهی که داره تحمل می کنه یا راضیه از زندگیش.
اینقدر فکرو خیال منفی نکن توی این دوران نی نی همه چیو میفهمه و روش تاثیر می گذاره فکرای خوب بکن شاد باش با همسرت صحبت کن در مورد حالتهای جسمی و روحیت بگذار همه چیزو بدونه و در جریان همه چیز باشه
راستی وقتی رفتی پیش خانم دکترت اینها رو خودش به همسرت میگه، خانم دکتر من که گفت همه چیزو
خیلی مراقب خودت باش تو الان یه وظیفه سنگین تر داری این بار شیشه ای که تو داری رو خیلی مواظبش باش تا به سلامتی بغلش کنی

مرسی عزیز دلم از این همه راهنمایی.سعی میکنم حرفاتو آویزه گوشم کنم
محبوبه مامان الینا
2 آبان 91 9:43
شنیدی میگن به هر چی فکر کنی همون میشه یا از هر چیزی بترسی سرت میاد؟عزیز دلم تو اینترنت جملات مثبت بخون یا کتابهای روحیه بخش و روانشناسی بخون زیاد تنها نمون که فکروخیال کنی هر وقت اون فکر بدجنسا اومد تو کلت بهشون پوزخند بزن و مسخره شون کن و دوباره به چیزای مثبت فکر کن...با ورود بچه تو پبش شوشو عزیزتر و لوس تر هم میشی مطمئن باش..ضمنا دوران بارداری دوران نازه دیگه من با اینکه اصلا ویار نداشتم الکی میگفتم فلان چیز و میخوام که خودمو لوس کنم تبادل لینک کنیم؟


سعی میکنم همین کارایی که بهم گفتی و انجام بدم.مرسی از راهنماییت.منم لینکت میکنم
مامان جون نی نی
2 آبان 91 10:56
از طرف نی نی برای بابا هدیه بگیر، گل بگیر، از طرف نی نی با بابا صحبت کن بهش بگو که هر دوتائیتون دوستش دارید و چقدر می خوایید پیشتون باشه.
دو روز پیش نی نی من برای باباش گل گرفت همسرم توی خونه راه می ره میگه دخترم برام گل گرفته قربونش برم
اینجوری هم اون و هم خودم نسبت به نی نی احساس بهتری دارم


حتما اینکارو میکنم عزیزم.مرسی از پیشنهادت دوست گلم
فسقلی مامان وبابا
2 آبان 91 13:59
سلام خانمی مرسی ازاینکه بهم سر زدی من از زمان زایمان مشکل دارم وهمین باعث شده کمی کم تحمل وعصبی بشم برام دعا کن انشاالله نی نی به سلامتی بیاد پیشت

انشاالله که مشکلاتت برطرف میشه.مرسی که اومدی پیشم.برات دعا میکنم.برام دعا کن

saye
2 آبان 91 14:57
کتاب خیلی خوبه الی جون! کتابهای خوب و مثبت بخون! این سوالها واسه همه حتی منم پیش میاد. به هر حال یه فصل از زندگیه دیگه! باید یه تغیراتی توش باشه. فقط قبول کردن این تغییرات آمادگی میخواد


انشاالله جمعه میخوام با شوهری برم جمعه بازار کتاب و واسه خودمون کتاب بگیریم.کتاب خوندن رو خیلی دوس دارم


مریم مامان ارمیا
2 آبان 91 16:24
عززززززیزم.
به نظر من اول از همه افکار منفی رو از خود دور کن.
سعی کن خودت پیدا کنی چی شادت میکنه،چون هیچ کس بهتر از خودمون مارو نمیشناسه.چیزایی که دوست داری رو لیست
کن و انجام بده.
انشالا این دوران باخوشیها و کارهایی که دوس داری به سلامتی برات میگذره


هیمنطوره که تو میگی مریم جون.هیچکی بهتر ما خودمون رو نمیشناسه.خدا رو شکر چند روزه که خیلی بهتر شدم.شوهری بیشتر درکم میکنه.الان فقط دعا میکنم نی نی سالم باشه
مامانی
3 آبان 91 9:59
هیچی نمی شه عزیزم ، اومدن بچه یه وظیفه بزرگ دیگه می زاره گردنت ولی همه رو می تونی خوب مدیریت کنی ، بچه هم حتما سالمه خیالت راحت عزیزم ، ولی لوس بمونی خوبی


مرسی مامان خانوم
لوس بودن رو خیلی دوس دارم ولی بعضی جاها خوندم لوس بودن زیادی هم خوب نیست
غزال
3 آبان 91 21:57
منم از ترس همین دوس ندارم نی نی دار بشیم


دارم سعی میکنم این افکارو از خودم دور کنم.شوهری هم خیلی موثره
مهسا
3 آبان 91 23:08
مبارکه عزیزم. شاید چون زود باردار شدی این حس و داری
به ما هم سر بزن. خوشحال میشیم
با تبادل لینک موافقی؟


مهسا جون با 28 سال سن ،تازه دیر هم هست برای باردار شدن
لینکت کردم دوستی
مهسا
4 آبان 91 13:13
عزیزم منم لینکت میکنم. ولی 28 سن خیلی خوبیه به نظرمن . نه زود نه دیر
ایشالا نی نی ات سالم به دنیا میاد


نسبت به شماها ما خیلی بزرگیم
مرسی عزیزم
رومینا
5 آبان 91 11:28

.سلام خوبی عزیزم مامان شدنت مبارک.منم مثل خودت هستم خیلی سختم همه از من ایراد میگیرن. شوهرم همیشه میگه یک کم لطافت زنونه داشته باش چرا خودت رو برام لوس نمیکنی . ولی باور کن نمی تونم خیلی تلاش کردم ولی از موقعی که پسرم رادوین دنیا اومده الان 5 ماهش هست وقتی شوهرم میاد خونه اول میره پیش اون نازش میکنه من یک کمی حسودی میکنم ولی وقتی فکر میکنم می بینم تو واقعیت اینجوری نیست ما الان داریم 3 نفری با هم عشق میکنیم واقعا همه زندگیمون رادوین شده .ولی از هم دور نشدیم بعد از ظهر ها رادوین رو 2 ساعت میزارم پیش مادر شوهرم با هم دیگه میریم بیرون قدم میزنیم شام میریم بیرون .مثل روزهای قبل دست تو دست هم با هم میریم خرید ولی در کنارش رادوین همه چیزمونه. این جور فکرها رو نکه همیشه همیشه مثبت فکر کن. مواظ
ب نی نی گولیت باش

مرسی رومینا جون دارم سعی میکنم افکار منفی رو از خودم دور کنم انشالله که منم بتونم مثل تو باشم
فاطیما
5 آبان 91 23:31



مرسی ازینکه بهم سر زدی
مامان نرگس
6 آبان 91 11:57
سلام انقدر افکارت رو خراب نکن خانمی
همه چیز سیر طبیعی خودشو طی می کنه پس الان لذت ببر تا می تونی


سعی میکنم به حرفات گوش کنم
دارم دختر خوبی میشم ........البته فکر کنم
zohre,mamane kiyan
12 آبان 91 16:17
azizam b chizaie mosbato khob fekr kon va esteres ro az khodet dor kon
b omide rozi k axe joojot ro webloget bezari


مرسی از حرفای خوبت.برام دع کن زهره جون