سپری کردن روزها
یکم بهتر از قبل شدم.زیادی به شوهری گیر نمیدم.البته خوبِ خوب نشدم ها........ حالت تهوع داره کم کم میاد سراغم.خیلی حس بدی دارم.توی دلم دلشوره عجیبی دارم.وای سر کار رو بگو.چه جوری اونجا رو تحمل کنم.آخه خیلی همکار مرد داریم اصلا روم نمیشه جلوی اونا همش توی دستشویی باشم و دلم نمیخواد حالا حالاها به کسی بگم.هنوز هیچکی خبر نداره. نمیدونم چرا اینقدر زمان دیر میگذره.واسه سونو گرافی لحظه شماری میکنم.یعنی نی نی واقعا سالمه؟ مادرشوهری هم که جدیدا گله میکنه که چرا اینقدر دیر به دیر میاین خونه ما.آخه یکی نیست بگه ، ما واسه زندگی خودمون وقت کم میاریم اونوقت.......... راستی چهارشنبه (هفته پیش) هم نی نی دختر دایی شوهری به دنیا اومد(آرزو کوچولو) و من ...
نویسنده :
مامان الی
16:13